در دنیای طراحی و مشاوره، انتخاب رویکرد مناسب میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. توسعه دهنده نیست داستان ها و اصول منحصر به فرد استودیو او را بررسی می کنیم و او به کسانی که در مسیر مشابهی قدم می گذارند، مشاوره هایی ارائه می دهد.
درباره خودتان، استودیویتان و چگونگی موفقیتتان در حمایت از مشتریانتان بگویید.
با شرکتهایی مانند تویوتا، گوگل مپ، جی میل، داکوساین، Indeed، توییتر، گوگل ونچرز، آلبرسونز و باکس همکاری داشتهایم. (عذرخواهی بابت نام بردن از این شرکتها)
به نظر من دلیل موفقیت ما رویکرد و نگرشمان به طراحی است که آن را “کشف از طریق طراحی” مینامیم.
- از همان ابتدا وارد کار سخت شدیم.ما یک شرکت مشاوره هستیم، به این معنی که میدانیم شما به خاطر این که خانهتان در آتش است، ما را استخدام کردهاید. ما با پذیرش اینکه آشفتگی خواهد بود وارد عمل میشویم. این به ما اجازه میدهد بدون ناامیدی به یک هدف متحرک واکنش نشان دهیم. «اوه، آن چیزی که هفته گذشته اولویت داشت دیگه مهم نیست؟ عالیه، من اصلا ازش خوشم نمیاومد.»
- اول طراحی.ما معتقدیم طراحی پیشنیاز استراتژی است؛ چیزهایی که روی کاغذ منطقی به نظر میرسند، در عمل به ندرت جواب میدهند، بنابراین کار را از پیکسلها شروع میکنیم. از بحثهای انتزاعی خسته شدهام؛ بگذارید فقط به شما نشان دهم، آن وقت میتوانیم گفتگوی ملموستری داشته باشیم.
- اشتراک گذاری صفحه نمایش، نشانهی دلسوزی است.در هر جلسه، صفحه مان را به اشتراک میگذاریم تا بتوانیم به همراه مشتریانمان طراحی را انجام دهیم. این به ما امکان میدهد که با تمام “چه میشود اگرها” مقابله کنیم. چه میشود اگر لوگو بزرگتر باشد؟ چه میشود اگر اینطوری کار کند؟ … چه میشود اگر، چه میشود اگر، چه میشود اگر؟ اجازه دهید در زمان واقعی تغییرات را اعمال کنم تا بتوانیم با هم تصمیم بگیریم و از هفتهها ایمیلهای پرخاشگرانه غیرمستقیم عبور کنیم.
چطور وارد دنیای طراحی شدید و این امر چه تاثیری بر آژانس شما داشته است؟
حس میکنم مثل آقای مگو هستم، زندگی حرفهایم مجموعهای از اتفاقات تصادفی است که در نگاه به گذشته، به نوعی به هم وصل میشوند. من به خاطر اینکه پوستم قهوهای است به دانشگاه مالی رفتم. اولین شغلم را با خواندن کتاب “فلش برای آدمهای معمولی” پیدا کردم. به عنوان مدیر هنری کار میکردم و بعد بهطور اتفاقی استاد دانشگاه شدم. به دنبال دختری به سانفرانسیسکو رفتم و در آنجا طراحی یک استارتاپ را بر عهده گرفتم. در نهایت حوصلهام سر رفت و مغازه خودم را باز کردم تا اینکه بزرگترین مشتریام مجبورم کرد کارمند استخدام کنم. حالا به طرز عجیبی، یک استودیوی طراحی اداره میکنم.
من سادهلوحانه باور داشتم که هر کاری باشد، میتوانم از پسش بربیایم. به همین دلیل دوست دارم طراحانی را استخدام کنم که پیشینهی سنتی ندارند. آنها از رویارویی با چالشهای جدید هراسی ندارند، چون اگر خودشان طراحی را یاد گرفتهاند، میتوانند هر چیزی را یاد بگیرند.
ویژگیهای منحصر به فرد آژانس شما چیست و چه چیزی آن را متمایز میکند؟
طراحی، اشتیاق زندگی من است. اما وقتی با واقعیتهای دنیای شرکتهای آمریکایی روبرو شدم، این اشتیاق به بدبینی تبدیل شد. تا زمانی که شروع به تشکیل تیمی کردم، به رابطه خودم با طراحی توجه نکردم. پس برای پاسخ به سوال شما، فکر میکنم فرهنگ ما ما را متمایز میکند. شعار ما “مراقبت بدون توجه” است. و اینطور سعی میکنیم آن را انجام دهیم:
- هر طور که دوست داری کار کن.ما دفتر نداریم. دفترها محدودکنندهاند، بیشتر به این دلیل که مجبورید از باد شکمتان جلوگیری کنید. تنها شرط ما، جلسهی روزانهی ده صبح است. هدف این است که هر وقت، هرجا و هر طور که دوست دارید کار کنید تا بهترین کارتان را ارائه دهید.
- یکی برای همه، همه برای یکیمن از این ایده که در محل کار و در خانه شخصیت متفاوتی داشته باشیم، بد میپسندم زیرا زندگی بر کار تاثیر میگذارد. من تشویق میکنم که تیمم مشکلات خارج از محل کارشان را، در هر سطحی که راحت هستند، به اشتراک بگذارند. چه این به معنای این باشد که بگویند رابطه هفت سالهشان به بنبست رسیده و در هتل زندگی میکنند و یا فقط یک روز بد را سپری میکنند. در هر صورت، ما به عنوان یک تیم برای جبران کمبودها تلاش میکنیم.
- از کار خود فراتر برووقتی جوانتر بودم، وسواس داشتم که کارهایی خلق کنم که لایق نمایش در سایت دریبل باشند. بعدش دنبال ساختن لوگوهای مشهور بودم. هیچ وقت احساس رضایت نمیکردم، همیشه دنبال تایید دیگران بودم. در نهایت فهمیدم که هیچ پروژهای به اندازه زندگی جذاب نیست. بیایید با هم کارهای خوب انجام بدیم و بعد به خونه برگردیم.
به یک آژانس تازه تاسیس چه توصیهای میکنید؟
میدانم طولانی شدم، پس با یک توصیه مختصر تمام میکنم: در انسانها سرمایهگذاری کنید.
- در مشتریان خود سرمایه گذاری کنید.میدانم گاهی احساس میکنید که دارند شما را خرابکاری میکنند، اما به یاد داشته باشید که آنها هم فقط انسان هستند و در تلاشند تا بهترین کارشان را انجام دهند. من بیشتر موفقیت خود را مدیون ارجاعهایی هستم که از طرف مشتریان ده سال پیش دریافت کردم.
- در تیم خود سرمایهگذاری کنید.فرهنگی ایجاد کنید که در آن همه احساس راحتی برای خودشان بودن و حمایت عاطفی داشته باشند. بهترین راه برای انجام این کار، رهبری با آسیبپذیری است. تیم شاد به معنای کار بهتر است.